احمد رنجبری حیدرباغی
a.r.heydarbaqi@gmail.com
زندگی و مذهب
میرزا محسن خطاط، معروف به عماد الفقرا و متخلص به «حالی» فرزند ملا حسنعلی[1]، در سال 1285 هـ .ق در اردبیل چشم به جهان گشود. حالی در اواخر عمر خود، مجاور حرم حسینی شد و پس از 88 سال تلاش و کوشش سرانجام در سال 1373 هـ .ق در همان ‌جا به رحمت ایزدی پیوست[2]. وی در جوانی «مادح» تخلص می‌کرده، بعدها تخلص خود را به «حالی» تغییر داده است.
«حالی در ادبیات فارسی و عربی یکی از دانشمندان عهد خود بود و در فقه و حکمت و عرفان نیز از اساتید بزرگ به شمار می رفت»[3]. وی از اقطاب سلسله ذهبیّه بود. تذکره‌نویسان او را اهل زهد و تقوا دانسته‌اند و یادآور شده‌اند که روزها را به روزه و شب‌ها را به عبادت سپری می‌کرد، و دارای خطی خوش و اخلاقی نیکو بوده است.
حالی با نوشتن رساله‌ای در تصوف با آوردن احادیث و کلمات چهل تن از پیشینیان، به تعریف و تمجید طریقه شیعه پرداخته و سلسله ذهبیه را هم داخل در طریقه امامیّه دانسته است. وی با این کار می خواست افترای کسانی که می‌گویند این سلسله از طریقه امامیه بیرون است، دفع شود.[4] طبق نوشته‌ی محققان، ذهبیه، سلسه‌ا‌ی شیعی‌مذهب به شمار می‌رود، چرا که از جمله عقاید صوفیان ذهبی، پایبندی به اصول سنت و تشیع است.[5]

میرزا حسن، در اوایل عمر خود در اردبیل مکتبی دایر کرده بود و جوانان را به علم و ادب تشویق می‌کرد. وی به سه زبان فارسی، عربی و ترکی تسلط کامل داشت به این سه زبان اشعاری آبدار گفته است. از آنجا که حالی صوفی مشرب بود در اشعار عاشورایی و آیینی او، به وضوح ردّ پای تصوف، عرفان و ادبیات صوفیانه دیده می‌شود. به عنوان مثال به این ابیات بنگرید:
عشق جامیندن ازل هر کیم بلا نوش ائیله‌دی
محرم جانان اولوب، جانین فراموش ائیله‌دی[6]

(هر که در روز ازل جام بلا نوشید / محرم جانان شد و جان خود را فراموش نمود)

*

عشق بازارینده بیل سودای دلدار ائیله‌مز

پیکرین عاشق اگر قانیله گلنار ائیلمه‌ز

چون چکیلدی فرقه‌ی عشقه ازلدن جار عشق

اولیای حق بیلیر آیا نه ‌دیر اسرار عشق[7]

(بدان که عاشق تا پیکرش را با خون خود گلرنگ نسازد / نمی‌تواند در بازار عشق با دلدار خود سودا کند / چون از روز ازل بر سر بازار عشق جار زنند / اولیای حق دانستند که اسرار عشق چیست )

*

شاه دین امر ائیله‌دی اصحابه قیلسینلار نماز

ظهر عاشورا هامی قانیندن آلدی دستماز

بو نمازین یوخ رکوعی بل سراسردیر سجود

باطناً وحدتدی ائیلیب گر چه کثرتله نمود

قانیلن‌دیر دستمار اهل جانان و شهود

آبیلن ائتمه‌ز تیمم عاشقان عشقباز

«می» اولور میخانه‌ی عشق ایچره اولماز قطره سو

بو جهتدن نوش ائدیب قاندان هامی ائتدی وضو

«می» وئریب یئتمیش ایکی رندی ائدیب سرمست هو

ساقی جام ازل، پیر مغان، شاه حجاز[8]

(شاه دین به اصحاب فرمود نماز به پا دارند/ و آنان همه ظهر عاشورا از خون خود وضو ساختند/ این نماز را رکوعی نیست، بلکه سراسر سجود است/ در باطن وحدت است، گرچه درکثرت نمایان گشته است /

 

ساقی ازل و پیر مغان و شاه حجاز / می داده است و هفتاد و دو رند را سرمست هو نموده است )

تألیفات حالی

حالی تألیفات بسیاری دارد از آن جمله است: بصائرالدرجات[9] (شرح فارسی منازل السائرین)، ترجمه انوار الولایه[10]، ترجمه عشقیه[11]، ترجمه فصل الخطاب[12]، تمییز المشرب[13]، سخنان کوتاه حضرت علی (ع)[14]، حاشیه بر گلشن راز[15]، آینه نابینایان[16] (شرح کلمات عربی قصار بابا طاهر)، رساله گمنام[17]، مدایح المرتضویه[18]، دیوان عربی و فارسی[19]، رساله‌ای در تصوف[20]، آیات الرجعه[21]، شرح صیغ‌ العقود[22]، ترجمه غرر و درر[23].

گفتنی است که برخی از این آثار، مطبوع و برخی دیگر نیز مخطوط می‌باشند و در کتابخانه‌های کشور به صورت نسخه خطی نگه‌داری می‌شوند. حالی تألیفات دیگری نیز دارد که معرفی این آثار را به فرصتی دیگر وامی‌گذاریم.

شعرحالی

شعر حالی مشحون از نکات بدیع، همراه با زیبایی‌هایی بلاغی و بدیعی است؛ شعری پخته و عالمانه. او قضایای کربلا را عاشقانه و عارفانه پرداخته و بیشتر از آن که به مصیبت امام حسین(ع) بپردازد، به حقیقت معنوی سالار شهیدان و عظمت روحی وی نظر داشته است. او امام حسین(ع) را با اوصافی مثل «دلبند شه لولاک»، «سبط پیغمبر»، «شهنشاه زمان»، «سلطان دین»، «قائمه عرش و حجابات» و «وارث خلیل»، «نورالله»، «جبرئیل خادم» و ... یاد کرده است.

این نوشتار را با شعری ترکی و یک بند از دوازده بند وی به پایان می‌بریم.

نئجه آخماز گؤزومدن قان برادر

اولوب گول پیکرین الوان برادر

نئجه طاقت ائدیم چون قان آخوبدور

اولوب دریا کیمی میدان برادر

باجین تاب ائیله‌مز کیم مه جمالون

اولوبدور یاره‌دن پنهان برادر

بو غملردن دلیم قانه دؤنوبدور

قالیب گول پیکرین عریان برادر

دوشوب بیر یانه بو صد پاره جسمین

اوخور گؤیده باشین قرآن برادر

سوسوز، ایستی قوم اوسته جسم پاکین

سنین تک اولمییوب مهمان برادر

دلیم، غم شعله‌سی اودلاندیریبدیر

ائدیب قلبیم ائوین ویران برادر

بو غربت اؤلکه‌ده اولدوخ عجب بیز

اسیر فرقه‌ی عدوان برادر

ائدیب بو ظالمان بی‌مروّت

منی پابسته‌ی حرمان برادر

آیاغه دور گؤزون آچ خیمه‌گاهین

نئجه گؤر ائتدیلر تالان برادر

گئنه بو ظلمیله سعد اوغلی کافر

بس ائتمیب، ائیلییب فرمان برادر:

هامی غمدن ولی بو غمدی فائق

کی سندن ائیلرم هجران برادر

دویونجا آغلاماق اولماز بو گونده

کی قویماز شمر بی‌ایمان برادر

نئجه تاب ائیلییم آغلار سکینه

ائدر چوخ ناله و افغان برادر

ائدیبسن اولیای حقّی مأمور

کی تا محشر اولا گریان برادر

ائدیبلر حالینی «حالی» کی اولسون

بو غمدن طوطی نالان برادر[24]

*

بند پنجم از دوازده بند فارسی حالی

شاهی کز او وجود همه بحر و آب شد

بنگر چگونه خشک‌لب و دل‌کباب شد

بستند آب بر رخ آن پادشاه دین

کز وی به روی خلق جهان فتح باب شد

سیراب جود او همه وحش و طیور بود

افلاک از او منیر و مفیض آفتاب شد

ملکت، ز نام او به سلیمان عطا بشد

حکمش از آن به جنّ و طیور و دواب شد

آتش اسیر و دیو و دد اشقیا نگر

بد ماجرا ز گردش چرخ خراب شد

گلشن از اوست آتش نمرود بر خلیل

گویی سلام و بَرداً از آن شه خطاب شد

قوم شقی به شعله‌ی آتش بسوختند

آن خرگهی که گیسوی حورش طناب شد

زآن خاندان که نور خدا بود جلوه‌گر

خود از حیا ز طلعت‌شان در حجاب شد

لیکن ز ظلم و جور زنازادگان دون

مستورگان آل‌نبی بی‌نقاب شد

زینب چو جسم پاره‌ی سلطان دین بدید

بگسست بند طاقت و بی‌صبر و تاب شد

ای چرخ! این جفا به شه کربلا چرا؟

بر آل پاک ختم رسل کی بود روا[25]

منابع و مآخذ

ـ الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ طهرانی، اسماعیلیان قم و کتابخانه اسلامیه تهران، وزیری، 1408 ق. 25 جلد. 

ـ سخنوران آذربایجان (از قطران تا شهریار)، عزیز دولت آبادی، چ اول: تبریز، انتشارات ستوده، وزیری، 1377. 2 جلد.

ـ تذکره شعرای آذربایجان (تاریخ زندگی و آثار)، محمد دیهیم، چ اول: تبریز، چاپ آذرآبادگان، 1367. پنج جلد.

ـ دیوان حالی (مجموعه‌ مراثی و مدایح)، حاجی میرزا محسن عماد حالی اردبیلی، چ اول: تهران، کتاب‌فروشی بوذرجمهری (مصطفوی)، وزیری، 144 ص، 1333 ش.

ـ فرهنگ فرق اسلامی، دکتر مشکور، چ پنجم: مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، 1386.

ـ مبانی عرفان و تصوف، دکتر قاسم انصاری، چ ششم: تهران، انتشارات طهوری، وزیری، 200 ص، 1386.

 

 


[1]. در مفاخر آذربایجان، ج 3، ص 1462 نام پدر حالی حسینعلی ثبت شده ولی در دگر منابع حسنعلی آمده است. رک: سخنوران آذربایجان، ج 1، ص 16؛ تذکره شعرای آذربایجان، ج 1، ص 40.

[2]. در مقدمه دیوان حالی سال وفات پنجم جمادی الثانی 1374 آمده است. رک: دیوان حالی، ص 4.

3. تذکره شعرای آذربایجان، ج 1، ص 40.

 [4]. این رساله در سال 1333 هـ .ش به خط مؤلف به چاپ رسیده است.

[5]. مبانی عرفان و تصوف، ص 198.

[6] . دیوان حالی، ص 28.

 [7] . همان، ص 39. 

[8] . همان، ص53.

[9] . تذکره شعرای آذربایجان، ج 1، ص 41.

[10] . همان.

[11] . همان، ص 42.

[12] . سخنوران آذربایجان، ج 1، ص 17.

[13] . همان.

[14] . همان.

[15] . همان.

[16] . مؤلفین کتب چاپی، ج 5، ص 214.

[17] . همان.

[18] . همان.

[19] . همان.

[20] . فهرست آستان قدس رضوی، ج 4، ص 312.

[21] . همان، ص 462.

[22] . همان، ج 5، ص 589.

[23] . الذریعه، ج 4، ص 121.

[24] . دیوان حالی، ص 80 ـ 81.

[25] . همان، ص 137.