گپ و گفت با اصغر فردی حافظه تاریخ ادبیات آذربایجان / حامد خسروشاهی
--------------------------------------------------
اشاره:
استاد اصغر فردی را به شاگردی استاد محمدحسین شهریار می شناسند. صدایش هم برای خیلی ها آشناتر از سیمایش هست. آلبوم های صوتی که وی گوینده یا دکلمه کننده آن ها بوده است، نظیر آلبوم های ترکی: فضولی، صراف تبریزی، عاشورا شعرلری، بایاتیلار و آلبوم های فارسی: وداع (با خوانندگی حسام الدین سراج)، با شهریار (سیری در زندگی و اشعار شهریار در دو آلبوم)، فاطمیات و... بسیار مورد استقبال قرار گرفته اند. استاد فردی به سبب مطالعات بسیارشان در ادبیات ترکی یکی از بهترین کارشناسان در باب ادبیات مرثیه هستند. گفت و گویی داشتیم با وی در باب ادبیات مرثیه که سوال های مصاحبه را حذف و گفته های استاد را به صورت موضوعی تقدیم حضور می کنیم.
قوی ترین مرثیه ها در تمام زبان ها
با یک فاصله چشم گیر ادبیات رثایی ترکی غنی ترین ادبیات در بین تمامی زبان های موجود در جهان اسلام است؛ اما متاسفانه در جامعه ما حق نوحه ترکی آنطور که باید ادا نشده؛ هم آثار برگزیده و برجسته ی از این ادبیات شناخته نشده اند و هم مداحان خوش ذوقی که اشعار و نوحه های بکر و متعالی را انتخاب کنند نداشته ایم. آثار معدودی در این زمینه داریم. در یک مورد از این نمونه ها، مرحوم بنی هاشمی برگزیده ای از آثار ترکی را جمع آوری کرده بودند. از طرف دیگری متاسفانه اشعار برخی شعرای بزرگ مانند هندی در دست نیست و فقط گوشه ای از آنها در جزوه ای که مرحوم آقای حبشی همت کردند و چاپ شد.
خازن می گفت، شیخ محمد خیابانی می نوشت
خازن با اینکه دارای اشعار بی نظیری است اما چون سواد خواندن و نوشتن نداشت نوحه های ایشان هم از دست رفته است؛ آن مرحوم در چهارراه منصور، دربند خیابانی همسایه شیخ محمد خیابانی بودند و در هر ساعت از شبانه روز که شعری به ذهنشان می رسید به خانه شیخ محمد خیابانی مراجعه می کردند و در همان دم در منزل شیخ و با گریه شعرشان را می خواندند و شیخ هم یاددادشت می کرد؛ با اینحال می بینید که از خازن دیوانی چاپ نشده است، در حالی که ایشان دارای غزل های بسیار زیبایی هستند که در یکی از آنها درباره به توب بستن مجلس اینطور می سراید: «هر زمان گویلوم گوشی یاد بهارستان ائدر/ فکر وصلیله سئزیلدار ناله و افغان ادر).
بنده از کلیه اشعار مرثیه ترکی هفت هشت شعر را از هندی، ثریا، واقف، سرابی و... انتخاب کردم و آن ها را ضبط کردیم؛ همراه با اشعاری از استاد شهریار با صدای خودشان و با آواز استاد سلیم موذن زاده یک کار ترکیبی خوب از آب در آمد که متاسفانه در ایران توزیع نشد و آقای ولایتی بردند و در باکو توزیع کردند؛ البته مطلع شدم که جسته وگریخته در فضای اینترنت در دسترس علاقمندان قرار گرفته بود و مورد استقبال خوبی هم قرار گرفت. به زودی احتمالا توسط واحد موسیقی حوزه هنری این آلبوم دوباره باز نشر خواهد شد. فکر می کنم انشاالله برای محرم امسال آماده توزیع شود.
نرم افزار نوحه ها در راه
اشعار استاد شهریار هم به ترکی و فارسی با صدای بنده منتشر شده که البته جانب نوحه ندارند. بنده یک کار جدید هم آماده دارم که کلیه دیوان های نوحه را داده ام تایپ و حروف چینی کرده اند و به صورت نرم افزاری با قابلیت جستجو و چاپ منتشر خواهد شد. به هر حال زمینه ادبیات نوحه ما آنقدر گنجینه بزرگی است که هر اندازه گروه های فکری و بصورت اکادمیک وقت صرف کنند و آثار مختلفی را منتشر کنند، حق این موضوع ادا نخواهد شد.
ادبیات ما درباب مرثیه دارای یک ویژگی خاص و منحصر بفردی است؛ شما نگاه کنید شاعران در زبان های فارسی و یا عربی را. برای مثال غزل دارند و ابیاتی هم از بقیه قالب ها، یا افرادی اصرار داشتند که برای همه حروف غزل بنویسند و با اینکار دیوان را تمام کرده اند اما به ندرت مثلا سیف فرقانی مرثیه ای برای اباعبدالله نوشته اند. در شصت هزار بیت مثنوی مولوی تنها پنج، شش بیت می توان درباره امام حسین(ع) و عظمت کاری که کرده شعر پیدا کرد، اما ادبیات ترکی اینگونه نیست؛ بدون استثنا تمام شعرای کلاسیک ترکی به اعتبار نوحه به سه دسته تقسیم می شوند: دسته اول که به نوعی تمامی شاعران ترکی سرا را در برمی گیرد (حتی شاعران غزل سرا) حداقل پنج نوحه در پایان دیوانشان دارند. دسته دوم شعرایی هستند که یک دیوان کامل نوحه دارند و یک دیوان هم برای بقیه شعرهایشان؛ و دسته سوم، شعرایی هستند که فقط نوحه نوشته اند و هیچ شعری در دیگر مضامین است. و گفتم که برخی مطلق شاعر نوحه بوده اند. این موضوع در ادبیات تمام زبانهای اسلامی بی نظیر است. شما می بینید عماد الدین نسیمی هفتصد سال قبل برای ابا عبدالله(ع) نوحه نوشته است؛ پانصد سال قبل شاه اسماعیل خطایی برای مصائب اهل بیت نوحه نوشته است؛ ملا محمد فضولی نه تنها برای اباعبدالله نوحه سرایی کرده است بلکه اثری مانند حدیقه السعدا در تعاقب روضه الشهدای ملا حسین کاشفی آفریده است؛ دوباره تاکید می کنم که در اعصار و زمان های مختلف تا کنون تمام شعرای ترک نویس به نوحه سرایی پرداخته اند. در قرن اخیر هم شاعری مانند حکیم لعلی را داریم که شاعری طنز نویس است و می بینیم همه شعر هایش طنز و فکاهی است اما در پایان دیوانش تعدادی نوحه هم دارد و یا میرزا علی اکبر طاهر زاده(صابر)با اینکه اواخر عمرش مقارن شده بود با حکومت ملحد کمونیستی و ایام قتل عام تبریز باز هم با توفیق الهی و مدد اباعبدالله(ع) حتی در «هوپ هوپ نامه» اش که به دست همین کمونیست ها چاپ شده، چند قطعه نوحه دارد. مانند ایشان سید عظیم شروانی در دیوانش نوحه دارد. معجز شبستری همچنین؛ هر چند معجز به اشتباه و به سبب نوگرا بودنش به شاعری بی دین یا لااقل به لاییک بودن مشهور است، با اینحال یک کتاب کامل نوحه چاپ کرده.
تمام شاعران ترکی خودشان رو موظف کرده اند که در ساحت نوحه قلم بزنند. مرحوم شهریار در وصیتشان به بنده می فرمودند که من تو را در آن دنیا شفاعت خواهم کرد به شرطی که برای خاندان رسول الله قلم بزنی. خود شهریار هم با اینکه معروف به شاعر غزل هستد اما نوحه ها و مراثی فوق العاده ای دارند هم به ترکی و هم فارسی؛ شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین/رو به سوی کاروان کربلا دارد حسین. یا دلریش صافی و ما بقی شعرا...
مناسب میبینم حکایتی برای شما نقل کنم که شاید تابحال در جایی نوشته و نقل نشده. صافی بزرگترین غزلسرای شعر آذربایجانی در دوره خودش بوده؛ عالی تار می نواخت و در رستورانی که داشت هر شب تار میزد و آواز می خواند. شبی در رویا حضرت اباعبدالله(ع) را زیارت میکند که حضرت به ایشان می فرماید که تو که شعرهایی به این زیبایی می نویسی چرا چیزی برای من نمی نویسی. صافی بعد از این جریان پیش حاج جعفر دایی میروند که مسجدی در خیابان ارتش الآن به نامشان هست؛ احوالات را برایشان نقل می کند و چهل روز در منزل ایشان می ماند و از آن به بعد شروع به نوشتن شعر مرثیه می کند. حتی در آن ایام قراردادی هم با چاپخانه سعادت حسینی در خیابان تربیت داشتند که این چاپخانه غزلهای ایشان را چاپ کند. صافی در مراجعه به چاپخانه خواستار این می شود که غزلهایش را پس بگیرد و آنها چاپ نشوند زیرا می خواست غزلهایش را نابود کند و می گفت که می خواهم از من فقط نوحه بماند که صاحب چاپخانه از این کار امتناع می کند ولی همان شب چاپخانه آتش می گیرد و همه غزلهای صافی همانجا می سوزد و اینچنین می شود که از صافی امروزه فقط نوحه بر جا مانده است و اولین و تا قبل از حسینی تنها شاعری بود که چهارده معصوم نوشته است.
وقتی در عاشورای سال 1316 شهریار با دوست مسیحی اش ادوارد جوزف به تبریز آمده بود، نقل می کند که «به بازار رفتیم تا دسته های عزاداری را ببینیم چون برای دوستم جالب بود که مراسم مسلمانها را ببیند. کریم اقا صافی در وسط میدان میداندار بود و نوحه می خواند؛ متوجه شدم که ادوارد اشک میریزد. برای اینکه زیاد ناراحت نشود از بازار بیرون آمدیم و از مسیری که از چایکنار رد می شدیم تا به خانه برسیم ژوزف به من گفت: شهریار چطور می شود مسلمان شد؟ من می خواهم مسلمان شوم. شهریار می گوید از همانجا آمدیم پیش کریم آقا صافی و گفتم همین شخص بعد از عزاداری، اسلام را به تو یاد می دهد. صافی گفت تا اذان صبر کن و هر آنچه من می گویم را تکرار کن. موقع اذان در میان دسته عزاداری، کریم آقا صافی اذانی گفت که در و پیکر بازار با صدای آن اذان اشک میریختند و ادارد جوزف هم با صدای همان اذان صافی مسلمان شد که تاثیر نفس کریم آقا صافی را می رساند.
دوره طلایی نوحه سرایی
تمام ادوار شعر آذربایجان از حیث نوحه طلایی محسوب می شود؛ حتی در دورترین نقاط جغرافیایی آذربایجان مانند دربند که از آخرین نقاط مرزی است، شاعرانی مانند میرزا تقی قمری ظهور کرده که آثاری با آن عظمت خلق کرده اند و یا فاضل دربندی که از همین شهر بودند. در تمام عرصات جغرافیایی و در تمام ادوار تاریخی آذربایجان نوحه باهمان شکوه و عظمت متدوال بوده است؛ منتهی دوره ای که شما می فرمایید آخرین دوره آن ادوار طلایی محسوب می شود که متاسفانه مقارن شد با نوگرایی رضا خانی و بعد هم باجریانات پهلوی و کمی دچار رکود شد. شاعران نوحه آن زمان تبریز قهوه خانه ای داشتند که همگی آنجا جمع می شدند که جوانترین آنها مرحوم حسینی سعدی زمان بود. مشهدی صادق خان طوری،حاج حسین صحاف، مشهدی حسین شانی، ثریا، روفه گر، مشکات، مصباح، مولانا یتیتم، راجی تبریزی، صراف، صافی، مشهدی علی اصغر ذهنی، ذهنی زاده و نام هایی دیگر، اعاظمی اینگونه در آنجا می نشستند ومداحان می آمدند و از آنجا تغذیه می شدند؛ شعر می گرفتند و یا حتی شعر سفارش می دادند و این شاعران هم چون خودشان را نوکر ابا عبدالله(ع) می دانستند در کمال تواضع دستور مداحان را اطاعت می کردند. مثلا آقای میرزا علی مناف نوحه خوان محله نوبر که می آمد و شعری درباره موضوعی در خواست می کرد تمام شهرا می نوشتند و در جلسه ای می خواندند و ایشان هم یکی از آنها را انتخاب می کرد و به مجالس می برد. متاسفانه آن دوره در اواخر حکومت رضاخان به رکود منجر شد و در حاکمیت منحوس پهلوی دوم نوحه سرایی و نه نوحه خوانی و مجالس عزا، رونق و رواج خود را از دست داد. بعد از آن غالبا نوحه سرایی به اردبیل منتقل شد تا مشعل مثل همیشه دست به دست بگردد و فروزان بماند. این جریان نوحه سرایی بعد از کم رونقی در شهر ما در اردبیل غلیان کرد و به دست بزرگانی همچون تاج الشعرا مرحوم یحیوی، بیضای اردبیلی، صدرالممالک اردبیلی، حاج قدیر انور اردبیلی و مابقی شاعران معاصر زنده شد. در حال حاضر هم می توان چنین گفت که این حوزه انتشار یافته و یکی از شهرهای مهمی که به این قافله پیوسته زنجان است. مرحوم آقای شهیدی در زنجان این شعله را بر افروختند و مداحانی همچون حاج علی اصغر زنجانی، حاج غلامرضا زنجانی و روحانی گرانقدری که البته در تهران ساکن هستند و در شناخت مقامات بسیار توانا هستند،حاج میرزا....زنجانی این مشعل را شعله ور تر کردند تا اینکه آقای کلامی و از مداحان هم یکی از بهترین مداحان معاصر اقای کریمخانی به میدان آمدند و شاعران جوانی که هرچند متاسفانه بنده از نزدیک افتخار آشنایی ندارم ولی جسته و گریخته اشعارشان را مطالعه می کنم که بسیار تحسین برانگیز و منقلب کننده هستند. و نکته جالب قابل عرض اینکه الان یکی از محل های پر رونق این مشعل فروزان شهر باکوی جمهوری آذربایجان است. امروزه خوشبختانه در شهرها شبه جزیره آپشرون مانند نارداران و طالش شاعران نوحه متعددی پدیدار گشته اند و اخیرا هم دفتر شعری ارزشمند از مجموعه آثار نوحه ان شاعران چاپ شده است و چون زبان ادبی شاعران آن منطقه پرداخت خورده و تر و تمیز است قابلیت فراوانی دارند تا شاهکارهایی در این زمینه بیافرینند.
در مورد ادبیات نوحه لازم است اشاره کنم که متاسفانه نوحه ما به یک بیماری دچار شده بود که شاعران نوحه تصور می کردند هر قدر لغات عربی و فارسی ممزوج در اشعارشان بیشتر استفاده کنند به آن اندازه شعر غنی تر و زیباتر می شود و این موضوع مثلا به اقای عابد هم تسری کرده بود که اشعار ایشان حاوی لغاتی بود که کار را برای خواننده دشوار می کرد؛ لذا مغلطه گرایی از آفت های نوحه بود. اما در عین شاعری مانند هندی هم داشتیم که چون سال ها در استانبول اقامت داشت و زبان ترکی را بسیار سلیس و روان می دانست و چون قائل به این نکته بود که شعر باید به زبان مردمی نوشته شود توانسته است شاهکارهایی به زبان ساده و روان بیافریند(من که گلمیشیم نشر حکمته/ چوخ لزومی وار اهل دعوته/ پاکی هدف عشق بی نظر/ شام و کوفه دن ایله مه حذر/ یارین آختارا چوللری گزر/ کو به کو باجی سو به سو باجی)
یا حالی اردبیلی که از شاعران دوران صفویه بودند که اشعاری پر از مضامین عرفانی دارند و عاشورا را از منظر عرفانی سیر کرده اند و شاهکارهایی حیرت انگیز آفریده اند. به هر حال شان نوحه ترکی آنچنان است که با ساعت ها صحبت و بحث تمام نمی شود.
چرا به مرحوم حسینی می گفتند سعدی زمان؟
بنده خودم از در این باره از سعدی زمان سوال کردم، ایشان به بنده علاقمند بودند، بنده شعری برای امام زمان نوشته بودم که ایشان آن را شنیده بودند و گفته بودند که می خواهند مرا ببینند. بنده در ایام جوانی بودم که در تهران به منزلی دعوت شدیم، آنروز پرسیدم که آقای حسینی چطور شد این تخلص را انتخاب کردید، ایشان گفتند که مردم این نام را برای من انتخاب کرده اند.
آخرین شاعری هم که در ادبیات نوحه داشتیم و ایشان هم درفارسی هم سنگ بقیه بلکه سرتر از همه آن ها بودند حجه السلام نیر بودند. سالها قبل بنده در تلویزیون در کانال یک مناظره ای داشتیم که مرحوم مهرداد اوستا بودند که از عمان سامانی دفاع می کردند و آقای شاهرخی هم از محتشم و بنده هم جانب نیر بودم. طی سه شب، سه برنامه روی انتن داشتیم و من می خواستم ثابت کنم نیر سر تر از بقیه است. در آن برنامه از آقای اوستا خواستم این شعر را از سعدی بخوانند(نبود بر سر آتش )و بنده هم استقبال نیر را از آن شعر خواندم «زنی چو آتش نی ساقیا به خرمن هوشم/ چونان بزن که محشر کشند دوش به دوشم» و اینجا بود که اوستا اذعان به برتری نیر کرد.
نغمه کاران موسیقار در راه
بنده اخرین کتابی که در حال بازبینی نهایی آن هستم در حدود هزار صفحه درباره تاریخ موسیقی تبریز است که با نام «نغمه کاران موسیقار» به زودی چاپ خواهد شد.
http://ahrabnews.com/vdcc.mqoa2bqpxla82.html