یازار: محمدقاضی دهی (اردبیل)
ای کلّ امره قادر ، ای عفو ائدن گناهی
ای امتحان گونونده اهل خطا پناهی
عاقیللر اوندان اوترو سسلر سنی الهی
احسان ائدنده سنسن، امداد ائدنده سنسن
روزجمعه دوم اسفندماه مردی بزرگ در دیارآذربایجان چشم از جهان بربست و سبکبال و آرام به جایگاه ابدی خود پرواز کرد، مردی که دل سپرده ی خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بود و شهرت و اعتبار خود را وقف ایشان کرده بود. این مرد سرشار از عشق و ایمان بود؛ عشق به اسلام، عشق به زیبایی ها، عشق به وطن و ایمان به آن چه که در کتاب مبین الهی و کلام پیام آور رحمت و دوستی (صلی الله عله و آله و سلّم) و خاندان عرشی اش آمده است. این مرد، صاحب قلم بود قلمی که جز در راه معنویت به حرکت درنمی آمد، قلمی که هیچ زمان پایمال چکمه های کفر و الحاد نشد و جانانه به دفاع از ارزش های اخلاقی پرداخت. آری، این مرد بزرگ رفت و امّا آذربایجان سال ها باید تا هم چو اویی را در آغوش خود بپروراند که گفته اند:
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن
سخن از کیست؟ از شاعری وارسته، ادیبی توانمند، وارث میراث حکیم فضولی، سیدعظیم زمان و… او کیست ؟همه او را با نام علمدار ماهر می شناختند ولی او خود را چاکر اهل بیت (علیهم السلام) می خواند، حاجی علمدار بزرگ ترین شاعر مذهبی آذربایجان، پایه گذار شعر انتظار، شارح دیوان حکیم فضولی و … اکنون در بسترخاک آرمیده است و دل دوستان خود را قرین غم و اندوه کرده است. من سال هاست با او آشنا بودم. در سفر به اردبیل یا میهمان استاد شاهی بود و یا حقیر افتخار میزبانی او را داشتم. حاجی انسان بزرگی بود، انسانی صادق و بی ریا، صاف و خالص که از آلودگی های دنیوی پاک بود. او در بیان آن چه که به آن اعتقاد داشت ترسی به خود راه نمی داد، آخر او اهل نارداران بود ؛روستایی در نزدیکی باکو که دین دارترین مردمان آذری در آن دیار زندگی می کنند، شجاعت و غیرت از صفات جدا ناپذیر ناردارانی هاست. حاجی در مجالس رسمی اگرمی دید برعلیه دین و شریعت سخنی گفته می شود جانانه برمی خاست و به دفاع می پرداخت، او از کسی جز خدا ابایی نداشت، در زمان کمونیست که هر نماد از دین برابر با مرگ بود، حاجی در وصف اهل بیت (علیهم السلام ) شعرسروده بود، درعزای امام حسین لباس سیاه پوشیده و فریاد زده بود:
گناهین چوخدوسا ماهیر گئت حسینین دامنیندن توت
قیامتده گناهکاره بو مولادن شفاعت وار
حاجی در نارداران پرورش یافته بود، روستایی که مسکن فقها و علمای وارسته و مبارز بود، علمایی که به جرم دفاع از اعتقادات خود به درجه ی شهادت نایل آمده بودند، حاجی علمدار از چنین بزرگانی علوم دین را فراگرفته بود و درکنار آن، در این روستا که علاوه بر دین داری، محیط ادبی منحصر به فردی داشت و بزرگانی چون حاجی مایل علی اف در آن ساکن بودند، به فراگیری علوم ادبی پرداخته بود. حاجی علمدار بعدها بنا به مشکلات مادی ساکن باکو شد امّا کماکان مرغ روح او در نارداران پرواز می کرد:
اوزونه خاک در یاری سورت کی حشر گونی
او توتیادن اوزونده نشانه قوی قالسین
دویونجا قالمادی کندینده بینوا ماهیر
آپار اؤلنده اونی ناردارانه قوی قالسین
حاجی علمدار درباکو نیز به برپایی مجلس ادبی می پرداخت. او در این مجالس به بیان آموزه های اخلاقی و شرح دیوان بزرگانی چون حکیم محمد فضولی می پرداخت. حاجی در احیای شعر عروضی و پایه گذاری شعر انتظار، تلاشی تمام کرد و ادبیات آذربایجان در این موضوع وام دار و مدیون ایشان است. او هم چنین، آثار ارزش مندی را به رشته ی تحریر درآورد که شرح دیوان حکیم فضولی در سه جلد، کتاب ناردان مهد شعر و موسیقی و دیوان اشعار از جمله ی آن هاست که همگی با یک هدف خاص که عبارت از پاسداری ادبیات شیعی در آذربایجان است، به نگارش در آمده است. حاجی علمدار ماهر با تمام اوصاف ذکرشده چند ویژگی خاص داشت که او را محبوب قلوب و جاودانه ساخت. نخست عشق به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بود. حاجی علمدار ماهر شاعر اهل بیت بود، او سخن و کلام خود را با ذکر و نام این بزرگواران زینت می داد و در این راه از هیچ کس ابایی نداشت. خاطرم هست دراوّلین دوره ی مسابقه موغام از ایشان به عنوان داور به این مسابقه دعوت کردند و با این که این حضور علاوه برمزایای مادی باعث شهرت و ارتقای جایگاه ادبی ایشان می شد، ولی ایشان نپذیرفتند زیرا شروع این مسابقه در ماه محرم و پایان آن در شب نوزدهم رمضان بود و حاجی به احترام ائمه اطهار (علیهم السلام) در این مسابقه شرکت نکردند. هم چنین، کسانی که بیننده ی برنامه ی محفل انس با اجرای حاجی علمداربودند، می دیدند که حاجی با زیرکی تمام درمیان مباحث و سخنان خود از عشق به اهل بیت (علیهم السلام) و اشعار مرتبط با اوصاف و مناقب این بزرگواران سخن می راند. او هم چنین، اشعارمختلفی در وصف اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) سروده بود. اشعاری بسیار متین و سرشار از مفاهیم ارزش مند که جای دارد به چند نمونه از این اشعار اشاره کنیم. حاجی علمدار در یک مثنوی در وصف حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) می گوید:
ای وجودی نسل آدم طینتی ذاتی کلّ عالمین ماهیّتی
ای جمالی کائناتین زیوری آللاهین اَن سئوگیلی پیغمبری
ای نبی لردن حبیب کردگار اهل حاله تحفه ی پروردگار
ای جمیع انبیانین سروری اولیانین ، اتقیانین رهبری
ای شب اسراریده معراج ائدن آسمانه خاک پایین تاج ائدن
توت الیمدن پایمالین بیل منی بیر یوزو قاره بلالین بیل منی
اول شفیع روز قیامت ماهیره حشریده ایله شفاعت ماهیره
مخمسات فراوانی در مورد حضرت امام علی (علیه السلام) سروده است که به دو فراز از دو مخمس اشاره می کنیم:
عاقللری لال ائتدی گفتاری بلاغتده عادللره اورنک دیر انصاف و عدالتده
حاتملری مات ایلر اظهار سخاوتده اخلاص ایله آن قویدو آللاها عبادتده
جانانینا جان وئردی محراب عبادتده آللاه اونو اسلامه بیر راهنما وئرمیش
سانما اونا بیر کیمسه دنیاده برابردیر
و
بیرگولون عشقی دل زاریمدا توتموشدور قرار کونلومو ذوق و صفای عشقی ائتمیش لاله زار
گلدیگیم گوندن جهانه ، خیلی مدت دیرکی وار لوح دلده خامه ی ایمان یازیبدیر بو شعار
لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار
حاجی علمدار در قصیده ای در وصف حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز می گوید:
السلام ای هر ایکی دنیایه زینت فاطمه السلام ای گوهر دریای عصمت فاطمه
السلام ای مصطفانین جسمینین بیر پاره سی السلام ای حیدر کراره نسبت فاطمه
…ماهیرم چوخدور گناهیم گر شفاعت ائتمسون بیلمیرم حالیم نولور روز قیامت فاطمه ؟
از حاجی علمدار اشعارمتعددی در مورد امام حسین (علیه السلام) و واقعه ی جان گداز عاشورا به یادگار مانده است که به دو فراز از یک مخمس و دو بیت از یک ترکیب بند اشاره می کنیم:
ای قامتینه سرو گرفتار، چمن عاشیق ای حسنونه گلشنده گل نسترن عاشیق
ای کاکلینین عطرینه مشک ختن عاشیق دنیایه نه قدری گله جاندان کئچن عاشیق
اصلا اولابیلمز سنه عالمده تن عاشیق
سن دهرده بیجاره لره لطف خداسن سن عشقیده عاشیقلره هم راهنماسن
صحرای محبتده شه کرببلاسن سن قالوابلاده تانینان اهل وفا سن
دنیا گوز آچانان سنی گورموش کهن عاشیق
و
شرفدی شاعیره طبعین حسینه باز ائلسه سوزون شکارینی ویرماقدا شاهباز ائلسه
شراب عشقی حسین ایله مست اولان عاریف وار عذری باده ی کوثردن احتراز ائلسه
و آخر اینکه حاجی علمدار در قصیده ای در وصف سلطان طوس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) می گوید:
سن ای شهید خراسان ، یا امام رضا اوزون عنایت ائله بیز گلک زیارتینه
عمورقیسا ، یاشاییش کفرایله ، عمل ناقص امیدباغلامیشیق حشریده شفاعتینه
مطلب دوم در مورد حاجی علمدار این که ایشان پایه گذار شعر انتظار در آذربایجان است. حضور هفتاد ساله ی کمونیست در این دیار تأثیرات بسیار سوئی به همراه داشته است که از آن جمله می توان به فراموشی فرهنگ مهدویت و انتظار اشاره کرد که دراین میان حاجی علمدار با مشاهده ی این خلأ، علاوه بر سرودن اشعار متعدد با موضوع انتظار، به ترویج و تبلیغ این فرهنگ در میان شاگردان و دوستان خود پرداخت که اکنون ما شاهد اشعاربسیارخوبی در این موضوع هستیم. در این جا جای دارد به چند نمونه شعر و یک غزل با موضوع انتظار از ایشان نظر بیاندازیم:
اولدو عالم سئوگیلیم سنسیز بیزه غمخانه گل انتظارین چوخ چکیب عالمده گلدیک جانه گل
چوخ گئجیکدین بیلمیرم علّت نه دیر امّا گولوم آز قالیبدیر باغلایا عالم سنه افسانه گل
بیر گون گلر عدالت برپا اولار جهاندا بئش گون قالار حقیقت افسانه کولگه سینده
عاقیل گورنده ماهیر جانین فدا ائدردی دفن ایلیون اولنده فرزانه کولگه سینده
قالیبدی عطرینی دویماق گولوم صبا گلنه فرح زمانی قالیب بوی آشنا گلنه
او نیّت ایله کی سندن خبر وئرن تاپیلار دوروب یول اوسته تیکیب گوز بو بینوا گلنه
محبت عالمینین ذوقی چوخدی جوروندن جفا و جوردن آرتیق وئرر صفا گلنه
دوروب قاپوندا گداتک اجازه وئرسن اگر بو غملی جانی اینان ایلرم فدا گلنه
بلا گلیر دئدیلر قتلیمه نگاریمدان بو بخت منده کی وار قالمارام بلا گلنه
فنا جهاندا کونول یوخ نشان عدالتدن امیدباغلامیشیق بیر ملک لقا گلنه
فراق دردینه بیر چاره تاپمادیم ماهیر دوایب درد دلیم قالدی دلربا گلنه
سومین نکته ی برجسته در مورد حاجی علمدار ماهیر، پاسداری ایشان از ادبیات شیعی و شعر عروضی بود که چنان که درمورد قبلی هم گفته شد، نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی برای جداسازی شیعیان قفقاز از هویت اصلی خود به تغییر الفبا اقدام کرد و به مرور متون روسی که پر از الحاد و بی دینی بود، جایگزین متون عربی و فارسی شد و از طرفی دیگر، شعر آزاد با مفاهیم غیراخلاقی جایگزین شعر عروضی شد زیرا در بیان عروض نیاز به ذکر شاهد شعری بود که همه این شواهدآمیخته با مفاهیم مذهبی و اخلاقی بود. بنابراین در عرض چند دهه، بیش تر مردم از خواندن متون عربی و فارسی و از یادگیری علوم مرتبط محروم ماندند که در نیم قرن اخیر افراد اندکی با تلاش فراوان و جان فشانی تمام به حفاظت از این گنجینه ی غنی پرداختند که از این جمله می توان از حاجی علمدارماهیر نام برد که عمر مبارک خود را صرف پاسداری از ادبیات شیعی و شعر عروضی کرد.
نکته ی چهارم این که حاجی علمدار علاقه ی خاصی به ایران داشت. او همیشه از انقلاب اسلامی و امام خمینی (رحمت الله علیه) با تکریم خاصی یاد می کرد. اودر شعری در وصف امام خمینی (رحمت الله علیه) گفته بود:
اونون عشقیله شاعیرلر بوگون گلمیشلر الهامه اونون گوستردیگی یولدان کئچیب ملت یئتیب کامه
اونون عزمیله آزادلیق وئریلمیش دین اسلامه اونون نوریله روشن دیر ، بو گون اسلام منوّردیر
او بیر ربانی انسان دیر، هم حکمتده ، هم عفتده او بیر کامیل مدرس دیر ، شریعتده ، سیاستده
او بیر نقصان سیز عالیم دیر ، مروتده ، عدالتده او بیر دونمز مبارزدیر ، او بیر غیرتلی رهبردیر
حاجی هم چنین در هر زمان که شبهه ای در مورد ایران مطرح می شد جانانه به دفاع برمی خاست و اظهار می کرد که من خود در ایران بوده ام و دیده ام که چگونه با دیده ی احترام به آذربایجان می نگرند و…
حاجی علمدار ماهر در ایجاد رابطه ی دوستی مابین شاعران آذری با شاعران ایرانی نیز نقش مهمی را ایفا می کرد. پس از فروپاشی شوروی سابق و استقلال جمهوری آذربایجان، مرحوم حاجی مایل علی اف شاعر توان مند آذری در این زمینه نقش بسیارمهمی را ایفا کرده بود که برکات فراوان به همراه داشت و خنثی کننده ی چندین فتنه و توطئه بود و پس از درگذشت حاجی مایل، حاجی علمدار این مسئولیت بسیار مهم را بر عهده گرفت. او در مجالس ادبی ایران در شهرهای مختلف؛ اردبیل، ارومیه، تبریز، مشهدمقدس و… حضور یافت و از طرفی دیگر، از شاعران مذهبی ایران برای سفربه آذربایجان دعوت کرد که این رفت و آمد باعث ترویج ادبیات شیعی در آذربایجان شد و از سوی دیگر، به جای شاعران کشورهای دیگر، شاعران مذهبی ایران همانند استادشاهی اردبیلی الگو و اسوه ی شاعران آذری شدند. حاجی علمدار ماهر شاعران ایرانی را پناه و پشتیبان خود می دانست و می گفت :
دوستلاری جمع ایلمکده ماهیرم قصدیم بو دور ایسترم عالم گؤره آرخام دایاغیم وار منیم
حاجی علمدار بارها به اردبیل سفرکرده بود. او علاقه ی خاصی به استاد اصغرشاهی اردبیلی داشت و او را افتخار ادبیات آذری می خواند. حاجی علمدار در شعری در وصف استادسلیم موذن زاده و استادشاهی گفته بود:
حاققیندا صحبت آچدیقیم انسان سلیم دیر هر جور دیرلی سوزلره شایان سلیم دیر
صنعت باغیندا طوطی خوشخوان سلیم دیر بلبل لرین ترانه لرین اوندا گورمیشم
بیر اردبیلده گورمه لی سوز گلستانی وار هر بلبلون او باغیده اوز گلستانی وار
بیر شاهی آدلی سوز باغینین باغبانی وار ماهیر سوزونده تازه ترین اوندا گورمیشم
استادشاهی نیز در غزلی به تمجید از دوست شاعر خود حاجی علمدار ماهر پرداخته بود که چند بیت آن چنین است :
بیر حکیم عالم و طاهردی ماهر قارداشیم جان گؤزونده نور تک ظاهردی ماهر قارداشیم
سوزلری تیترتسه گر اولدوزلاری یئرسیز دئییل عرشیدن الهام آلان شاعردی ماهر قارداشیم
رشته رشته شعریده علوی معارف درّینی دانه دانه دوزمه ده ماهردی ماهر قارداشیم
سوزلرین ایمانیلن هم باشلاییب هم قورتاریب یعنی هم اوّلدی هم آخردی ماهر قارداشیم
نکته ی پنجم در مورد موضوعات اشعار ایشان این است که این شاعر همانند استاد خود مرحوم حاجی مایل به تکرار در اشعار خود به بیان مفاهیم و آموزه های اخلاقی می پرداخت چنان که علاوه بر جاری بودن این موضوع در تمام اشعار ایشان، اشعاری نیز به انحصار در قالب نصیحت نامه از ایشان به یادگار مانده است که به چندبیت از دو نصیحت نامه ایشان اشاره می کنیم :
هرنه اولسون اوغول بو دنیاده جهد ائله اوّل اهل ایمان اول
کفرایله وئرمه عمرونو باده بیر اطاعت ائدن مسلمان اول
کیم نه جور آد-سان قویوب گئتدی کیملیگیندن نشان قویوب گئتدی
هره بیر یولدا جان قویوب گئتدی سن حقیقت یولوندا قربان اول
حاضیر اول عمرونون خزان گونونه خیر عمل توپلا امتحان گونونه
گولمه هئچ بیر کسین یامان گونونه هرکیمین دردی اولسا درمان اول
دوز ذلت جهانه ای انسان ،کئچر گئدر غم چکمه بو موقّتی دوران ،کئچر گئدر
هر مشکلون علاجی دییبلر کی صبردیر صبر ایلسن چتینلیین آسان کئچر گئدر
چوخ میل سالما زینت دنیایه ،چون گلن عریان گلر بو عالمه عریان کئچر گئدر
کئچمک صراطیدن سنه آسان گورونمسین او کورپیدن حقیقی مسلمان کئچر گئدر
ماهیر سوزونده هر نه خطا اولسا عفو ائدین جاهیل خطاسینی بویوک انسان کئچر گئدر
و پایان سخن این که، حاجی علمدار درکنار تمام اوصاف، شاعری دین دار و مقید به آداب شرعی بود، او در رعایت احکام شرعی بسیاردقیق و در دوری از لهو و لعب زبان زد بود. او با توجه به جایگاه بسیار والا و حرمت خاصی که در آذربایجان داشت و خاص و عام به ایشان باچشم پیشوا و راهنما می نگریستند، مردانه از ارزش های دینی دفاع می کرد. درگذشت ایشان شکافی بزرگ در ادبیات شیعی آذربایجان بود که امید است با تلاش شاگردان ایشان این رخنه و شکاف برطرف گردد. در آخر به روح بزرگ ایشان سلام و درود می فرستیم و با ذکرقطعه شعری از ایشان سخن را به پایان می رسانم
روحش شاد و راهش مستدام .
بلبل شیدا
منم او بلبل شیدا کی نغمه میله بوگون گیریب بو سوز باغینا بیر هارای سالیب گئدرم
او طوطی ام کی ترانه مله مست ائدیب بو باغی بیر اوزگه باغه بو باغدان قاناد چالیب گئدرم
گلرسه قتلیمه فرمان اگر نگاریمدن او حکمه جان و کونولدن من ال چالیب گئدرم
اگر بو عالمه من گلمیشمسه سوز دئمگه سوزومله زینت شعره ناخیش سالیب گئدرم
بو فانی عالمه چوخ سوز دیین گلیب گئتمیش بو ائوده من ده بئش اون گون قوناق قالیب گئدرم
آزالماز هئچ نییم عالمده آد قویوب گئتسم گئدنده یاخشی آداملاردان آد آلیب گئدرم
کیچیلمگیمدی منی سرفراز ائدن ماهیر کیچیلمسم بویوا اوندا آلچالیب گئدرم