یازار: دکتر حسین محمدزاده صدیق

چاپ شده در: روزنامه سلام، دوشنبه، 28 اردیبهشت 1377.

در ایران و در میان شیعیان، مرثیه‌دوست و نوحه‌آشنایی نمی‌توان یافت که دو نام «قُمری» و «دخیل» را نشنیده باشد. از این ‌دو، امروزه، در روزگار ما، در جمهوری اسلامی، «قمری» را باید مظلوم‌ترین نوحه‌گر و نغمه‌سرای ادبیات تعزیه‌ای شیعه به حساب آورد.

محمد تقی قمری سال‌ها پیش از آن‌که رضاخان در ایران کودتا کند، از دنیا رفته بود. اما دربار فضیلت‌ستیز او، «کنز المصائب» قمری را ممنوع‌الانتشار ساخت و جانشین خلفش نیز همه‌‌ساله در ماه مبارک محرم دستور جمع‌آوری نسخه‌هایی را می‌داد که مخفیانه در تهران و تبریز و مشهد چاپ می‌شد. اما خطاطان و گراورسازان در نشر «قمری» سر از پای نمی‌شناختند و امروز شما کمتر نوحه‌آشنای شیعی را می‌یابید که نشر مخفی قمری را به خط «مشکین‌قلم» یا «طاهر خوشنویس»، یا «حسن هریسی» و یا «اکبرزاده‌ی تبریزی» در خانه نداشته باشد.

گناه محمد تقی قمری از نظر دربار پهلوی در این بود که او اولا «کنز المصائب» خود را به زبان توانمند ترکی آذری سروده است و ثانیا همه‌ی ابیات این کتاب چهارصد صفحه‌ای(1)  و به ‌ویژه رجزهای چهارده‌گانه وی که از زبان سیدالشهدا - علیه‌السلام- سروده است، چون تازیانه‌ای مرگبار بر پیکر آن رژیم فرود می‌آمد.

اما، تأسف و تعجب ما در اینجاست که دولت جمهوری اسلامی، به ‌ویژه در هشت سال اخیر که فرصت و توان طلایی برای بازسازی فرهنگی کشور را داشت، قمری و کنزالمصائب را با مظلومیت خود، فروهشت و رغبتی به نشر این اثر نشان نداد و حمایت و نظارت خود را از پرداختن به پژوهش در این اثر، همانند دریایی از دیگر کتاب‌های تاریخ ادبیات ترکی آذری دریغ داشت. و البته جای سؤال دارد که چگونه است «اردای ویرافنامه»ها و «وندیداد»ها و «زاداسپرم»ها و ده‌ها مجوسیات به بهانه‌ی «نشر فرهنگ ایران باستان» به حساب بیت‌المال مسلمین بارها و بارها چاپ شد، ولی «کنزالمصائب» و دیگر کتاب‌های شیعی ترکی هم‌چنان مظلوم ماند. هیچ پژوهشکده و دانشکده‌ای نه در تبریز و نه در تهران و هیچ جای دیگر از میهن اسلامیمان برای تحقیق در ظرایف و دقایق این آثار تأسیس نشد و متون انتقادی آن‌ها تهیه نگشت تا با آرم جمهوری اسلامی منتشر شود، همانند زاداسپرم‌ها و...

محمد تقی قمری، «کنزالمصائب» را با اخذ قوت و الهام از آفرینش ابدی حکیم سید ابوالقاسم نباتی، عارف نام‌آور آذربایجان، با تحمیدیه‌ی «عشق» آغاز می‌کند. این تحمیدیه چنین شروع می‌شود: 

حمد بسم‌الله دیر سردفتر فرقان عشق،

مشقِ عاشیقدیر بطونِ آیه‌ی قرآن عشق.

صُنع صانعدن بینای عالم ابداعده،

کلک قُدرت ابتدا تحریر ائدیب عنوان عشق.

هچ بینا، عشقین بیناسی تک دگیل محکم حصار،

ماشاءالله، آفرین، مرصوصدور بنیانِ عشق.

دو خلقت مجمعینده، روز میثاق الست،

انبیاء و اولیاءدان آلدیلار پیمان عشق.

این تحمیدیه در 20 بیت و مقطع آن چنین است:

قاسم الارزاق، تقسیمینده قسمت ائیله دی،

قُمری شیرین زبانه نغمه‌ی الحان عشق. 

عنوان این تحمیدیه «فی‌ توحید صانع» است و سرشار از تلمیحات زیبا و دلنشینی به آیات قرآنی است. در این تحمیدیه، قمری تسلط خود را به مباحث فلسفی و عرفانی نشان می‌دهد. از هیولی، نقطه‌ی فرد، فناء فی الله، ذرّ ازلی و جز آن سخن می‌گوید. پس از این تحمیدیه، قمری قصیده‌ای در فضیلت شعر و سخن منظوم می‌آورد که بی‌شباهت به «مقالت شعر» در مخزن الاسرار نظامی نیست:

شعر دیر قائمه‌ی عرشده بیر کنزِ خفا،

اصلِ مفتاحی او کنزیندی لسانِ شعرا.

شعری انصاف ایله هر گه چکه‌لر بازاره،

دارِ دونیادا تاپیلماز اونا هیچ وجه بها.

شعردیر حّد کمالا یئتیرین معرفتی،

شعردیر انجمن آرای عموم عرفا.

شعر بیر چشمه‌ی شیرینده گلیر جنتّدن،

نوش ائدن جورعه‌سین عالمده تاپار نهجِ هُدا.

به ‌دنبال این قصیده، در کنزالمصائب قمری، پس از بخش منثور زیبایی در فلسفه‌ی خلقت و اسرار کاینات، مناظره‌ی «عقل و عشق» در چهارده چکامه‌ی زیبا می‌آید. شرح تعارض عقل و عشق در ادب عرفانی فارسی و ترکی از مضامین اصلی شعر است که اغلب شعرا در این موضوع آثاری بدیع و دلنشین آفریده‌اند. چکامه‌ی نخست چنین آغاز می‌شود:

بو سئو دادن کئچ ای عاقل، داها عُمر جوان کئچدی،

شباب ایامی گئتدی، ذوق سودای جهان گئچدی.

قوام عنصرّیتدن، قوای خمسه سست اولدو،

یقین آبای علوی التفاتیندان عیان گئچدی.

آغاز چکامه‌ی دوم نیز چنین است:

مگر دیوانه دیر عشاق، عشق یاردان کئچسین،

هوای وصل سودای رخ دلداردان کئچسین.

روادیر تشنه‌‌ی جام محبت، مَی‌دن اَل چکسین،

قویوب ذوق صفانی باده‌ی گولناردان کئچسین؟

هر چکامه را به چکام‌ی دیگر با یک بیت «ترجیع» پیوند می‌دهد. این تک‌بیت‌ها در بحرهایی که کمک به فرود آواز می‌کند، سروده شده‌اند. مانند:

طوطی طبع درج دهان آچدی بی‌حجاب،

سلطان عقله وئردی بو نوعیله او جواب.

و یا:

تازه‌دن سلطانِ عشقِ مهربانِ دلنواز،

اولدو میدانِ نصیحتده مکرر یکّه تاز.

در فرجام این چکامه‌های عرفانی، قصیده‌ی جزیلی با عنوان «احتجاج عشق» آمده است. قصیده‌ی بسیار آهنگین و ریتمیک است و در شورانگیزترین زحاف بحر رمل سروده شده است:

دوتدو یاران باشیما سودای عشق،

آلدی الدن صبریمی غوغای عشق.

آچدی گول تک قلبیمین گلزاری باخ،

حدّه چاتدی باده حمرای عشق.

این قصیده‌ی شورانگیز را غزلی به مطلع:

بحمدلله عحب سئودایا دوشدوم،

بیر آیری عشق ایچون غوغایا دوشدوم.

دنبال می‌کند و پس از آن شش غزل دیگر در موضوع «ابتلای عشق» می‌آورد. این غزل‌ها در اقتفای سروده‌های محمدبن سلیمان فضولی سروده شده‌اند. پیداست که فضولی در تاریخ ادبیات دوره‌ی اسلامی ترکی و فارسی، یگانه شاعری است که در موضع «عشق» دیوانی ترتیب داده است. دیوان وی با این مطلع شروع می‌شود:

قد انار العشق لللعشاق منهاج الهدا،

سالکِ راه طریقت، عشقه ایئلر اقتدا.

قمری نیز در این شش غزل مضامین ابداعی فضولی را به ‌کار می‌برد و سپس زیر عنوان «کیتابین ابتدا کیفیتی» مثنوی پنجاه ‌بیتی معروق خود را با این بیت شروع می‌کند:

قویان زماندا گلستان کربلایا قدم،

نه گوردوم اوندا دوزولموش اینن ایلن ماتم.

پس از این مثنوی «سبب تألیف کتاب» را هم با قصیده‌ای غرّا بیان می‌کند. این قصیده در تشبیب و نسیب، حمد خدا و نعت رسول و در شریطه ستایش عشق و ذکر فضیلت عشق: سیدالشهداء را دارد و چنین شروع می‌شود:

هزار شکر و درود و هزار حمد و ثنا،

او کردگار غفوره، سمیعدیر، دانا.

او حاکم ازلی دیر که بدو خلقتده،

بویوردو آدمه تعلیم علم الاسما... . 

سپس باز، چکامه‌ای در تعریف شعر می‌آورد و با استناد به آیه‌ی « وَالشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ » سخن منظوم را نوع‌بندی و اشاره‌ای به «قصیده‌ی برده» می‌کند و سپس با ردیف «بسم الله» وارد ذکر مصایب سیدالشهدا - علیه السلام- می‌شود:

الا ای طوطیِ شیرین لب گفتار، بسم الله،

نظام نظم ایلن لعل شکّربار، بسم الله.

و پس از این چکامه‌ی موزون حزن‌انگیز، و پیش از ذکر 47 واقعه و «مجلس» گویی‌های جانسوز و جگرسوز، 8 ساقی‌نامه می‌آورد. مطلع ساقی‌نامه‌ی هشتم چنین است:

پیاله وئرمنه ساقی، الم هواسی گلیر،

یواش- یواش گؤزدمون درّ پر بهاسی گلیر.

و مقطع آن چنین:

بو فخر بسدیر، عزا گلشنینده قمری نین،

قولاغا حشره قولانما حشره کیمی واحسین (ع) صداسی گلیر.

پس از ساقی‌نامه، کنزالمصائب با چهار قصیده، نخستین در حمد و سه چکامه‌ی دیگر در نعت حضرت ختمی مرتبت، آغاز می‌شود.

مطلع‌های قصیده‌ها چنین است:

ای خاتم نبوته مهرنگین اولان،

گنجینه‌ی رسالته درّ ثمین اولان.

شاهباز طبع غرّا دورِ بالا آختاریر،

ارتفاع طارمِ افلاکِ مینا آختاریر.

طایر طبعیم فراز عرشه شهپر آختاریر،

الده خنجر، تنده جوشن، سرده مغضر آختاریر.

این چکامه‌ها بیش از صد بیت دارند و به‌دنبال آن‌ها «باب القصائد فی مدح مولای متقیان» گشوده می‌شود که چهارده قصیده‌ی دلنشین در مدح و منقبت مولای متقیان، علی- علیه‌السلام- را در بر می‌گیرد. پس از مناقب حضرت علی وقایع پس از رحلت حضرت پیغمبر (ص) ذکر می‌شود و سپس نزدیک ده هزار بیت به ذکر مصیبت در 47 مجلس می‌پردازد.

از محمد تقی قمری علاوه بر«کنزالمصائب» دوازده هزار بیت شعر ترکی آذری دیگر برجای مانده است. در آن سوی ارس به بهانه‌ی این‌که او را «مرتجع» نامیدند، آثارش راه به «آکادمی»ها نیافت و هیچ‌گاه چاپ نشد و ذکر خیری هم از او نشد. در این سوی ارس هم به بهانه‌ی این‌که پان ترکیسم و ملی‌گرایی و ناسیونالیسم و تجزیه‌طلبی و دیگر انگ‌ها دامن ما را می‌زند، از اعتنا، رغبت و حمایت و نظارت رسمی دولت جمهوری اسلامی محروم ماند. در ترکیه هم او را شیعه و رافضی نامیدند و کسی جرأت نشر و تبلیغ آن را نیافت. به ‌گمانم شما نیز با من هم‌نوا خواهید شد که: قمری مظلوم‌ترین نوحه‌گر مصایب کربلاست...

دولت آینده باید بی‌گمان غبار سالیان ستم‌شاهی را از چهره‌ی زلال و شفاف ادبیات شیعی ترکی آذری بزداید، دانشکده‌ی زبان و ادبیات ترکی ایرانی تأسیس کند. پژوهشکده‌ی متون اسلامی ترکی بنیان نهد، پژوهشگاه فولکلور آذربایجان را پی‌افکند، صدها کتاب نظم و نثر با ارزش و گران‌جای ترکی ایرانی و اسلامی را منتشر سازد و شاید از این راه بتواند قمری را نیز از مظلومیت برهاند.

پی نوشت:

[1]. آخرین نشر مخفی کنزالمصائب در سال 1353 در 400 صفحه به خط نستعلیق خوش مشکین‌قلم و به شیوه‌ی چلیپایی در تهران انجام پذیرفته است.
 





برچسب ها : مرثیه شاعرلری  ,